• وبلاگ : اي پادشه خوبان داد از غم تنهايي...
  • يادداشت : دجال و سفياني كيست؟
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    پيرمرد مي گويد: «بيماري من از يک سرماخوردگي ساده شروع شد؛ کمتر از 25 روز به قدري حالم بد شد که در بيمارستان شهيد مصطفي خميني بستري شدم. نمي توانستم غذا بخورم و پزشکان مرا به وسيل? سرم و دارو زنده نگه داشته بودند.
    روزي يکي از فاميل ها به عيادتم آمد. او وقتي رفت، ديدم که سيدي بزرگوار وارد اتاق ما شد. اتاق سه تخته بود. آقا روبروي تخت من ايستاد و فرمود: چرا خوابيده ايد؟ گفتم: بيمار هستم. قبلا مريض نبوده ام. چند روزي است که اين طور شده ام. آقا فرمود: فردا بيا جمکران!
    صبح، وقتي دکتر براي معاينه آمد، گفتم نمي خواهم معاينه ام کنيد! گفت مسئوليت دارد. گفتم: خودم به عهده مي گيرم. اگر بميرم خودم مسئول خواهم بود، ولي من خوب شده ام. امام زمان(عج) مرا شفا داد. دکتر خنديد و به شوخي گفت: امام زمان که در چاه است.
    پرستار خواست سرم مرا وصل کند که نگذاشتم. وقتي خانواده ام به ديدنم آمدند، گفتم: مرا حمام ببريد تا آماد? رفتن به مسجد جمکران شوم! قرباني اي تهيه کردم و به مسجد مشرف شدم. در بين راه مرتب توي سرم مي زدم و آقا امام زمان(ع) را صدا مي کردم و از عنايت آن حضرت سپاسگزاري مي نمودم. با اين که مدتي بود که گويي يک تکه سنگ در شکم داشتم و ميل به غذا نداشتم، اما اشتهايم خوب شده و انگار سنگ از بين رفته بود.(1)

    چندگاهيست وقتي مي گويم: «اللهم کل لوليک الحجة بن الحسن»با آمدن نام دلربايت دلم نمي لرزد.
    چندگاهيست وقتي مي گويم: «صلواتک عليه و علي آبائه» به ياد مصيبتهاي اهل بيتت اشک ماتم نمي ريزم.
    چندگاهيست وقتي مي گويم: «في هذه الساعة» دگر به اين نمي انديشم که در اين ساعت کجا منزل گرفته اي.
    چندگاهيست وقتي مي گويم: «و في کل الساعة» دلم نمي سوزد که همه ساعاتم از آن تو نيست.
    چندگاهيست وقتي مي گويم: «وليا و حافظا» احساس نمي کنم که سرپرستم، امامم کنار من ايستاده و قطره هاي اشکم را به نظاره نشسته است.
    چندگاهيست وقتي مي گويم: «و قائدا و ناصرا» به ياد پيروزي لشکرت، در ميان گريه لبخند بر لبم نقش نمي زند.
    چندگاهيست وقتي مي گويم: «و دليلا و عينا» يقين ندارم که تو راهنما و نگهبان مني.
    چندگاهيست وقتي مي گويم: «حتي تسکنه أرضک طوعا» يقين ندارم که روز حکومت تو بر زمين، من هم شاهد مدينه فاضله ات باشم.
    چندگاهيست وقتي مي گويم: «و تمتعه فيها طويلا» به حال آناني که در زمان دراز حکومت شيرين تو طعم عدالت را مي چشند غبطه نمي خورم.
    اما چندگاهيست دعاي فرج را چند بار مي خوانم تا هم با آمدن نامت دلم بلرزد، هم اشکم بريزد، هم در جست و جويت باشم، هم سرپرستم باشي، هم به حال مردمان عصر ظهور غبطه بخورم و هم احساس کنم خدا در نزديکي من است و تو ذخير? خدايي که هميشه با مني

    سلام عزيزم

    بازم مثل هميشه اين خانه ي آرزو كارو كاسبيه مارو به هم ريخته!!!

    هر وقت كه ميخوام اولين نفر باشم ميبينم كه آقا قبلا اونجا نظر داده!!

    ولي در هر صورت يكي از بهترين دوستان منه.

    يادداشت زيبايي روهم نوشتي .مثل هميشه خيلي آموزنده وقشنگ بود

    خوب فعلا باي

    سلام دوست خوبم

    باز هم ممنونم بابت اين اطلاعات خوب و مفيدي كه ميدي

    به اميد ظهور هرچه سريعتر امام عصرمون

    موفق باشي ...