سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حضرت نرجس(ع) 3 - ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی...
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خشم، دل حکیم را نابود می کند . و فرمود : هرکس مالک خشم خویش نباشد، مالک خرد خویش نیست . [امام صادق علیه السلام]

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی...



دوشنبه 87/2/9 ساعت: 11:40 عصر
 

 

  خواستگاری و مجلس عقد حضرت نرجس(علیها السلام)

 

    ملیکا وقتی که به سن ازدواج رسید، جدش امپراطور روم، خواست او را همسر برادرزاده اش کند، با توجه به اینکه کسی نمی توانست از فرمان امپراطور سرپیچی نماید.

    امپراطور از طرف برادر زاده اش، از ملیکه خواستگاری کرد و سپس مجلس عقد بسیار باشکوهی ترتیب داد، در آن مجلس سیصد نفر از برگزیدگان روحانیون و کشیشان مسیحی و هفتصد نفر از افسران و فرماندهان ارتش و چهار هزار نفر از اشراف و معتمدین و ثروتمندان شرکت داشتند.

    مجلس در کاخ باشکوه امپراطور برگزار شد، تخت بزرگی را که با انواع جواهرات، طلا، نقره، یاقوت و عقیق، آراسته شده بود، در جای مخصوص کاخ گذاشتند، برادرزاده ی امپراطور روی آن تخت نشست، تشریفات مراسم عقد فراهم شد،دربانان و خدمتکاران با لباس های مخصوص خدمت هریک در جایگاه خود ایستادند. در اطراف کاخ، قندیل ها و چهل چراغ ها، مجلس را جلوه ی خاصی داده بود، ناقوس نواخته شد، روحانیون برجسته ی مسیحی کنار تخت با عبا و کلاه و قیافه ی مخصوص، شمعدان به دست در دو طرف به صف ایستادند و کتاب مقدس انجیل در دست داشتند، همین که انجیل را گشودند که آیات آن را تلاوت کنند، ناگهان زلزله آمد، کاخ لرزید و هر کسی که روی تخت نشسته بود، بر زمین افتاد، خود امپراطور و برادر زاده اش نیز از تخت بر زمین افتادند، ترس و لرزه حاضران را فرا گرفت، یکی از کشیشان بزرگ به حضور امپراطور آمد و عرض کرد: «این حادثه ی عجیب، نشانه ی بلا و خشم خدا و علامت پایان یافتن آیین مسیحیت است، ما را مرخص فرمایید برویم.» امپراطور اعلام ختم مجلس کرد و همه رفتند، سپس دستور داد آنچه که از تخت، قندیل، چراغ و چیزهای دیگر که در هم ریخته و افتاده بود، همه را به جای خود گذاشتند.

    این بار امپراطور تصمیم گرفت که «ملیکه» را همسر برادرزاده ی دیگرش کند، و با خود گفت شاید این حادثه ی زلزله، برای آن بود که «ملیکه» همسر برادرزاده ی اولی نگردد، بلکه همسر برادرزاده ی دومی شود.

    دستور داد مجلس را در کاخ مثل مجلس سابق آراستند، دربانان و خدمتکاران در جایگاههای مخصوص قرار گرفتند، تخت مخصوص را نیز در جای خود گذاشتند، روحانیون برجسته ی مسیحی با دست گرفتن شمعدان ها و با لباس های مخصوص در کنار تخت قرار گرفتند، برادرزاده ی دومی بر تخت مخصوص نشست، همین که آغاز مراسم عقد خوانی شروع شد و کشیشان خواستندعقد بخوانند، بار دیگر حادثه ی زلزله، رخ داد و همه ی حاضران پریشان شدند و رنگ ها پرید و مجلس به هم ریخت و تخت ها واژگون شد، امپراطور و برادرزاده ی دومی، از تخت بر زمین افتادند و همه وحشت زده از کاخ بیرون آمدند و به خانه های خود رفتند.

    امپراطور بسیار ناراحت شد، در اندوه و غم و فکر فرو رفت و لحظه ای حادثه ی عجیب را فراموش نمی کرد.


نوشته شده توسط: بارون



 RSS 
خانه
شناسنامه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک

:: کل مهمانان گل طه ::
133121

:: مهمانان امروز ::
26

:: مهمانان دیروز ::
19

:: پیوندهای روزانه ::

:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

نگاهی بر زندگی حضرت مهدی(عج)
علائم ظهور
مسجد جمکران
امام در آیینه ی شعر
دلنوشته
جلوه های ظهور
حضرت نرجس(علیها السلام)
پاسخ به چند سؤال در رابطه با امام عصر(ع)
جزیره ی خضراء

:: درباره من ::

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی...
بارون
سعی شده در این وبلاگ‍، مطالبی در رابطه با آقا امام زمان(عج) گنجانده شود. امیدوارم با استفاده از این مطالب، شناختی هرچند اندک درباره ی مولایمان امام زمان(عج) به دست بیاوریم. چون روایت شده که: هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است.

:: لوگوی ای گل طه::

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی...

:: لینک دوستان من ::

:: لوگوی دوستان من ::






















:: موسیقی وبلاگ ::

:: وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: اشتراک در ای گل طه ::

 

*
*
*
*

این صفحه را صفحه ی خانگی خود کنید


Javascripts



SongCode.blogfa