سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بارون - ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی...
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اندیشه، روشنی می آورد و غفلت، تاریکی . [امام علی علیه السلام]

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی...



چهارشنبه 87/1/28 ساعت: 10:1 عصر
 

 

          مکانهای دعا برای تعجیل فرج امام زمان(علیه السلام)

 

   دعا برای تعجیل فرج امام زمان(عج) در جاهای خاصی تأکید شده است از جمله:

1.      مسجد الحرام.

2.      عرفات.

3.      سرداب.

4.      حرم حضرت سید الشهداء(علیه السلام).

5.      حرم مولایمان حضرت رضا(علیه السلام).

6.      حرم عسکریین(علیهم السلام).

7.      حرم هر یک از امامان(علیهم السلام).

8.      جاهای منصوب به آن حضرت(عج).

   و اماکن شریف و مقدسی که آن جناب در آنها توقف کرده و به آنجاها قدم نهاده مانند مسجد کوفه، مسجد سهله، مسجد صعصعه، مسجد جمکران و غیر آنها. چون شیوه ی اهل مودت و عادت صاحبان محبت است که هر گاه جای درنگ و توقف محبوب خویش را بنگرند، به یاد خوبی های او افتند و از فراقش متألم شوند و درباره اش دعا کنند، بلکه به محل توقف و منزل او مأنوس گردند،چنانکه گفته شده:

امر  علی  الدیار  دیار  لیلی

اقبل  ذا  الجدار  و  ذا الجدار

ما  حب  الدیار  شغفن   قلبی

و لیکن حب من سکن الدیارا

یعنی: بر دیوارهای دیار لیلی می گذرم، دیوارها و دیارش را می بوسم، محبت شهر و دیار دلم را شیفته ننموده ولی محبت آنکه در این دیار سکونت گرفته دلم را شیدا کرده است.

 


نوشته شده توسط: بارون

سه شنبه 87/1/27 ساعت: 8:17 عصر
 

میلاد سراسر شور و سرورامام حسن عسکری(علیه السلام)

به پیشگاه آقا امام زمان(عج) و تمامی مسلمانان مبارک باد.

 


نوشته شده توسط: بارون

یکشنبه 87/1/25 ساعت: 6:5 عصر
 

   مسافر غربت زده

 

     ای بهترین مقصود! ای محبوب تر از محبوب، ای همدم غریبان، ای سامان بخش هر پریشان، ای پیشوای محرومان، ای دادخواه مظلومان، ای فریادرس درماندگان، ای آخرین امید.

    دیدگان جستجوگر ما بر دروازه ی هر سحر، قامت تو را منتظر است. آیا می شود که شام تار هجران ما به صبح روشن وصالت بدل شود. ای عزیز! آن هنگام که تنهایم، انیسم تویی، آنجا که وامانده ام، دستگیرم تویی. در دریای لطف و مهربانی تو غرقه ام و به هر سو می نگرم تو را می بینم، چگونه از تو روی گردانم در حالیکه همواره روی به من داری؟ چگونه از تو غافل شوم وقتی که تو با منی؟ ای آقای من صحرای عطشان دل های ما را به بارش سحاب رحمتت سیراب ساز و حیات طیبه ای به ما کرامت فرما که با یاد تو برای تو و به سوی زندگی می کنیم. تنها به تو و دوستان تو دل بندیم و از غیر تو دوری کنیم.


نوشته شده توسط: بارون

یکشنبه 87/1/25 ساعت: 6:2 عصر
 

    تاریخچه ی مسجد صاحب الزمان (عج) [جمکران]

 

       شیخ حسن بن مثله جمکرانی میگوید: من شب سه شنبه، 17 ماه مبارک رمضان سال 393 قمری در خانه ی خود خوابیده بودم که ناگاه جماعتی از مردم به در خانه ی من آمدند و مرا از خواب بیدار کردند و گفتند، برخیز! و امام مهدی(عج) را اجابت کن که تو را می خواند.

       آنها مرا به محلی که اکنون مسجد(جمکران) است آوردند. چون نیک دیدم تختی دیدم که فرشی نیکو بر آن تخت گسترده شده و جوانی سی ساله  بر آن تخت تکیه بر بالینش کرده و پیری هم پیش او نشسته است، آن پیر حضرت خضر(ع) بود. پس آن پیر مرا بنشاند.

       حضرت مهدی(عج) مرا به نام خود خواند و فرمود: برو به حسن بن مسلم، که در این زمین کشاورزی می کرد، بگو که این زمین شریفی است و حق تعالی آن را از زمین های دیگر برگزیده است و دیگر نباید در آن کشاورزی کنند.

        حسن بن مثله گفت: یا سیدی و مولای، لازم است که من دلیل و نشانه ای داشته باشم و الا مردم حرف مرا قبول نمی کنند. آقا فرمود: تو برو و آن رسالت را انجام بده، ما خودمان نشانه هایی برای آن قرار می دهیم و پیش سید ابوالحسن برو و به او بگو حسن مسلم را احضار کند و سود چند ساله را که از این زمین به دست آورده است را وصول نماید و با آن پول مسجد را بنا کند.

        حسن بن مثله می گوید: چون من پاره ای راه آمدم، دوباره مرا باز خواندند و فرمودند: بزی در گله ی جعفر کاشانی است، آن را خریداری کن و بدین موضع آورو آن را قربانی کن و بر بیماران انفاق کن، هر بیمار و مریضی که از گوشت آن بخورد، حق تعالی او را شفا می دهد.

        وی می گوید: من سپس به خانه بازگشتم و تمام شب را در اندیشه بودم تا اینکه نماز صبح خوانده و سپس به سراغ علی المنذر رفتم و ماجرای شب گذشته ره برای او نقل کردم و با او به همان موضع شب قبل رفتیم، وقتی که رسیدیم زنجیرهایی دیدیم که طبق فرموده ی امام(ع) حدود بنای مسجد را نشان می داد، سپس به قم نزد سید ابوالحسن رضا رفتیم و چون به در خانه ی او رسیدیم، خادمان او گفتند که سید از سحر در انتظار توست و تو از جمکران هستی، به او گفتم بلی، به درون خانه رفتم و سید مرا گرامی داشت و گفت: ای حسن بن مثله، من در خواب بودم که شخصی به من گفت که حسن بن مثله نام از جمکران پیش تو می آید، هر جه گوید تصدیق کن و بر قول او اعتماد کن که سخن او سخن ماست، و قول او را رد نکن و از هنگام بیدار شدن از خواب تا این ساعت منتظر تو بودم و آنگاه بود که ماجرای شب گذشته را برای وی تعریف کردم.

      سید بلافاصله فرمود تا اسب ها را زین نهادند و بیرون آوردند و سوار شدند. چون به نزدیک روستای جمکران رسیدند، گله ی جعفر کاشانی را دیدند، حسن بن مثله به میان گله رفت و آن بز که از پس همه ی گوسفندان می آمد پیش حسن بن مثله دوید، جعفر سوگند یاد کرد که این بز در گله ی من نبوده و تا کنون آن را ندیده بودم، به هر حال آن بز را به مسجد آورده و آن را ذبح کردند و هر بیماری که از گوشت آن خورد با عنایت خداوند تبارک و تعالی و حضرت بقیة الله(ارواحنا فداه) شفا یافت. حسن مسلم را احضار کرده و منافع زمین را از او گرفتند و مسجد جمکران را با چوب و دیوار پوشانیدند، سید زنجیرها و میخ ها را با خود به قم برد و در خانه ی خود گذاشت. هر بیمار و دردمندی که خود را بدان زنجیر می مالید، خدای تعالی او را شفای عاجل عنایت می فرمود. ولی پس از رحلت سید ابوالحسن، آن زنجیرها پنهان گشته و دیگر کسی آنها را ندید.


نوشته شده توسط: بارون

پنج شنبه 87/1/22 ساعت: 12:51 عصر
 

 

     شعر زیر از سروده های خودمه. خوشحال می شم در موردش نظر بدید تا بتونم کاستی هاش رو برطرف کنم.

 

می سرایم تا بگویم شعر من حرف از تو دارد

                             بر تمام  لحظه هایم  بی حضورت غصه  بارد

 

می کشم  من  انتظارت  تا طلوع روی  ماهت

                              خسته ام از بی پناهی می دوم من سوی راهت

 

کاش  می شد  تا بهاری سر کنم من در کنارت

                               تو  بیایی   گل   بروید   بشکند  این  انتظارت

 

عهد بستم با خودم هر روز یک نرگس  بکارم

                              بشکفند  آنها  ببینند  در  چه   حالم   بی قرارم

 

گفته اند یک روز جمعه پرده از رخ می نمایی

                               روزها  را  سر کنم  من، تا که آن جمعه بیایی

 

    از اینکه وقت گذاشتید و این شعر رو خوندید، ازتون ممنونم. راستی نظر یادتون نره!

 


نوشته شده توسط: بارون

چهارشنبه 87/1/21 ساعت: 4:26 عصر
 

نوشته شده توسط: بارون

چهارشنبه 87/1/21 ساعت: 4:16 عصر
 

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه و علی ابائه فی هذه الساعة و فی کل الساعة ولیاَ و حافظا و قائداَ و ناصرا و دلیلاَ و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا

اللهم عجل لولیک الفرج

 


نوشته شده توسط: بارون

چهارشنبه 87/1/21 ساعت: 4:14 عصر
 

 دجال کی خواهد آمد؟

 

بنا به گفته ی امیرالمؤمنین(علیه السلام) دجال وقتی می آید که مردم نماز را بمیرانند و امانت را ضایع کنند و دروغ گفتن را حلال شمارند و ربا بخورند و رشوه بگیرند و ساختمان های محکم بسازند و دین را بفروشند و موقعی که سفیهان را به کار گماشته اند و با زنان مشورت کردند و پیوند خویشان را پاره نمودند و هواپرستی پیشه ساختند و خون یکدیگر را بی لرزش دانستند.

حلم و بردباری در میان آنها نشانه ی ضعف و ناتوانی باشد و ظلم و ستم باعث فخر گردد؛ امراء فاجر؛ وزراء ظالم و سرکردگان دانا، خائن؛ و قاریان قرآن، فاسق باشند. شهادت باطل آشکار گردد و اعمال زشت و گفتار بهتان آمیز و گناه و طغیان و تجاوز علنی گردد؛ قرآن ها زینت شود و مساجد نقاشی و رنگ آمیزی و مناره ها بلند گردد و اشرار مورد عنایت قرار گیرند و صف ها در هم بسته شود. خواهش ها مختلف باشد و پیمان ها نقض گردد و وعده ای که داده شد نزدیک شود. زن ها به واسطه ی میل شایانی که به امور دنیا دارند، در امر تجارت با شوهران خود شرکت جویند. صدای فاسقان بلند گردد و از آنها شنیده شود! بزرگ قوم، رذل ترین آنها است؛ از شخص فاجر به ملاحظه ی شرش تقیه شود؛ دروغگو تصدیق و خائن امین گردد؛ زنان نوازنده، آلات موسیقی به دست گرفته نوازندگی کنند! و مردم پیشینیان خود را لعنت کنند. زن ها بر زین ها سوار شوند و زنان به مردان و مردان به زنان شباهت پیدا کنند. شاهد در محکمه بدون اینکه از وی درخواست شود شهادت می دهد و دیگری به خاطر دوست خود بر خلاف حق گواهی می دهد. احکام دین را برای غیر دین بیاموزند و کار دنیا را بر آخرت مقدم دارند. بهترین جاها در آن روز بیت المقدس است. روزی خواهد آمد که هر کسی آرزو کند که از ساکنان آنجا باشد.

 

دجال کیست؟

 

دجال صائد بن صیاد است. شقی کسی است که ادعای او را تصدیق می کند و سعادتمند کسی است که او را تکذیب نماید؛ از شهری که آن را اصفهان می گویند و قریه ای که معروف به یهودیه است بیرون می آید. چشم راست ندارد و چشم دیگر در پیشانی اوست و مانند ستاره ی صبح می درخشد. چیزی در چشم راست اوست که گویی آمیخته به خون است. داخل دریاها می شود و آفتاب با او می گردد. در جلوی رویش کوهی از دود است که مردم آن را اطعام (گندم) می بینند.

وی در یک قحطی سخت می آید و بر الاغ سفید سوار است، یک گام الاغش یک میل راه است! زمین در زیر پای او نور دیده می شود. از هیچ آبی نمی گذرد مگر اینکه تا روز قیامت خشکیده شود. با صدای بلند خود چنان ندا در می دهد که از مشرق تا مغرب، جن و انس و شیاطین صدای او را می شنوند و می گوید: ای دوستان من بیایید به سوی من. منم آن کسی که بشر را آفریدم و اندام آنها را متناسب و معتدل نمودم و روزی هر کسی را تقدیر نموده و همه را به یافتن آن راهنمایی می کنم. من آن خدای بزرگ شما هستم.

دجال دشمن خدا دروغ می گوید؛ او یک چشم دارد، غذا می خورد و در بازارها راه می رود. در صورتی که خداوند شما نه یک چشمی است و نه غذا می خورد و نه در بازارها راه می رود و فناناپذیر است.

غالب پیروان او در آن روز اولاد زنا هستند و چیز سبزی بر سر دوش دارند، خداوند او را در شام در تلی معروف به «افیق» سه ساعت از روز جمعه بر آمده به دست کسی که عیسی بن مریم پشت سر او نماز می گذارد، می کشد بدانید که بعد از آن حادثه ی بزرگی اتفاق می افتد.

 


نوشته شده توسط: بارون

سه شنبه 87/1/20 ساعت: 11:0 عصر
 

 


نوشته شده توسط: بارون

سه شنبه 87/1/20 ساعت: 9:49 صبح
 

نوشته شده توسط: بارون

<   <<   6   7   8   9      >


 RSS 
خانه
شناسنامه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک

:: کل مهمانان گل طه ::
130527

:: مهمانان امروز ::
9

:: مهمانان دیروز ::
9

:: پیوندهای روزانه ::

:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

نگاهی بر زندگی حضرت مهدی(عج)
علائم ظهور
مسجد جمکران
امام در آیینه ی شعر
دلنوشته
جلوه های ظهور
حضرت نرجس(علیها السلام)
پاسخ به چند سؤال در رابطه با امام عصر(ع)
جزیره ی خضراء

:: درباره من ::

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی...
بارون
سعی شده در این وبلاگ‍، مطالبی در رابطه با آقا امام زمان(عج) گنجانده شود. امیدوارم با استفاده از این مطالب، شناختی هرچند اندک درباره ی مولایمان امام زمان(عج) به دست بیاوریم. چون روایت شده که: هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است.

:: لوگوی ای گل طه::

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی...

:: لینک دوستان من ::

:: لوگوی دوستان من ::






















:: موسیقی وبلاگ ::

:: وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: اشتراک در ای گل طه ::

 

*
*
*
*

این صفحه را صفحه ی خانگی خود کنید


Javascripts



SongCode.blogfa